جدول جو
جدول جو

معنی چراغ بازگرفتن - جستجوی لغت در جدول جو

چراغ بازگرفتن(اَ دَ نَ وَ تَ)
چراغ برداشتن. چراغ را از محلی بیرون بردن. روشن بودن چراغ را مانع شدن. از روشن کردن یا روشن بودن چراغ مضایقت ورزیدن:
زمانه از شب تارم چراغ بازگرفت
پس از وفات من آورد و بر مزارم سوخت.
کلیم (از ارمغان آصفی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ دَ هََ گُ دَ)
چراغ برافروختن و چراغ برکردن و چراغ روشن کردن. (آنندراج). چراغ افروختن. چراغ روشن کردن. رجوع به چراغ برکردن و چراغ روشن کردن شود
لغت نامه دهخدا